شهید سید ابراهیم میر کاظمی
سیدابراهیم میرکاظمی
شناسنامه / زندگینامه :
ستاره های زیبا در آسمان چشمک می زدند میرکاظمی چشم به ستاره ها دوخته بود او به انتظار نشست اضطراب سراپایش را فرا گرفته بود اضطراب شیرین پدر شدن، ناگهان صدای گریه نوزاد در فضای خانه طنین انداز شد و ستاره ای از نوادگان سبز رسالت در سال 1334 در شهرستان اسفرجان قدم بر عرصه هستی نهاد هنوز یک سال و نیم بیشتر از سنش نگذشته بود که چون جدش حسین بن علی (ع) گرد بی مادری بر چهره اش نشست و سید ابراهیم در غم از دست دادن مادر اشکها ریخت، 7 ساله بود که قدم در راه کسب علم و دانش نهاد و تا اخذ مدرک دیپلم ادامه تحصیل داد، سپس برای انجام خدمت نظام وظیفه در سال 1355 به کشور عمان اعزام شد چندی بعد به ایران بازگشت و در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی سید زندان را بر آلوده کردن دست خویش به خون بیگناهان ترجیح داد و به علت نافرمانی و عدم مقابله با مردم انقلابی گرگان روانه زندان شد. بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی جهت مقابله با ضد انقلاب کردستان با گروه شهید چمران همراه گشت .در اوایل آغاز جنگ تحمیلی به جمع سبزپوشان دشت شقایق سپاه پاسداران پیوست و مسؤولیت عملیات سپاه شهرضا را عهده دار شد.شور و اشتیاق درونی سید، او را به عرصه های عشق و شور کشاند و سخت کوش در عملیات های ثامن الائمه و طریق القدس شرکت کرد و مجروح گشت او سرزمینهای آتش خیز آبادان، بستان، شوش و دزفول را عرصه دلاوریهای خود ساخت.این کبوتر عاشق که عاشقانه بال و پر گشوده بود تا از عبور تندباد و در پیوستن به معبود از دیگران پیشی بگیرد .در جریان عملیات فتح المبین در حالی که فرماندهی تیپ را بر عهده داشت در سن 27 سالگی به آسمان پر کشید.
وصیت نامه :
ما به یاری خدا و رهبری امام (ره) همه ابرقدرت ها را به زیر می کشیم و از جانمان می گذریم تا از اسلام دفاع کنیم به حسین (ع) می گوئیم اگر روز عاشورا در کربلا نبودیم تا دین خدا را یاری کنیم امروز به ندای فرزندت پاسخ می دهیم و از اسلام دفاع می کنیم.
خاطرات :
خدمت سربازی
پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 1355 به خدمت سربازی رفت، سید با رژیم منحوس ستمشاهی میانه ای نداشت و دائم در حال نافرمانی و سرپیچی از دستورات افسران بود، در اوایل خدمتش او را جهت مبارزه با آزادی خواهان عمان به عمان فرستادند اما پس از مدت کوتاهی او به کشور بازگشت هنگامی که علت این امر را از او سوال کردیم سید در پاسخ گفت:«من در عمان حتی یک گلوله هم به سمت چریک های آزادیبخش شلیک نکردم و به همین دلیل مرا توبیخ کرده و به ایران فرستادند.»سپس او را به گرگان اعزام کردند تا در مقابل مردم انقلابی ایستادگی کند.اما او با نهضت خمینی موافق بود لذا زندان را بر آلوده کردن دست خویش به بیگناهان ترجیح داد ولی در زندان بیمار شد و توانست از فرصت استفاده کند و از آنجا فرار نماید.
راوی:ابراهیم باقری